به گزارش مشرق، امیرحسین کاوه طی یادداشتی به بررسی ابعادی از فاجعه قطار سمنان پرداخت.متن این یاداشت به شرح زیر است:
چند وقتی است هنگام بروز حوادث کوچک یا بزرگ یک مطالبه عمومی در کشور آن هم با الگوگیری از کشورهای پیشرفته مبنی بر استعفای بالاترین ردهها، وزیر یا معاونین و عذرخواهی آنها ایجاد شده است، آیا این مطالبه به حقی است؟ به نظر میرسد به دلایل متعدد از جمله موارد زیر میتواند این مطالبه افکار عمومی درست و به حق باشد:
1-وقتی در یک حادثه که مقصر آن یک خطای انسانی یا هر چیزی دیگر در پایین دست بوده ولی بالاترین رده مجبور به استعفا شود این نشان میدهد که زنجیره اهمیت کاری را به سطح جامعه و سطح سازمان کشاندهایم، آن وقت است که مثلا یک سوزنبان هنگام تعویض پست در یک منطقه دور، اهمیت شغل خود را هم وزن ماندگاری یا عزل یک وزیر فرض میکند و این حس سبب میشود تا او با چشم بازتر و انگیزه بیشتر به کار خود بنگرد آن وقت است که او و امثال او در هر رده شغلی حس میکند بیتوجهی به کارشان یعنی بیتوجهی عالیرتبه ترین مقام مسئول آن سازمان است پس باهمه وجود کار خود را به درستی انجام خواهد داد و مفهوم مسولیت همگانی روشنتر میشود .
2- فجایع قبلی از آلودگی هوا گرفته که باعث مرگ و میر هموطنان میشود تا حوادث جادهای و از مشکلات کارتنخوابها تا آتش سوزی های پالایشگاهی، از حادثه کشته شدن چند نفر در مجتمع فولادی گرفته تا عدم مدیریت صحیح منابع آبی از دامن زدن به برگزاری کنسرت تا جلوگیری از سخنرانی از فساد های میلیاردی تا قول های بی سرانجام مسولین که بگذریم در خصوص این حادثه تاسف آور و فاجعه اخیر که بعلت توقف یک قطار و برخورد قطار از رسیده راه رخ داده اولین چیزی که بعد از خطای انسانی مورد سوال است اینکه چرا سیستم ATC در قطارها نصب نشده است؟ سیستمی که هوشمندانه سرعت و فاصله قطار به صورت متمرکز مدیریت می کند و موجب میشود با کنترل اتوماتیک احتمال وقوع سوانح به حداقل ممکن برسد .اما با بررسی اخبار مشخص می شودکه اتفاقا در همین مسیر این سیستم با حضور معاون اول رئیس جمهور و وزیر راه و شهرسازی و مدیر عامل راه آهن در سال 1393 به بهرهبرداری رسیده که باید پرسید چرا این سیستم هوشمند پیشرفته درست سر بزنگاه عمل نکرده ؟این مسئله می تواند چند دلیل داشته باشداین که این افتتاح سیستم همانند برخی افتتاح های ناتمام دیگر بوده و یا خرید تکنولوژی درست و با کیفیت از یک شرکت معتبر انجام نشده و یا تبلیغات زرد بوده و یا یک کلاهبرداری که اتفاقا در هر 4 مورد؛ ربطی به سوزن بان ندارد و در همین جا است که باید بالاترین رده ی حاضر در افتتاح این پروژه بعلت عدم صداقت و یا عدم داشتن مهارت تشخیص سره از نا سره استعفا دهد و حتی محاکمه شود .
3_استعفای بالاترین رده هنگام حوادث میتواند به قوه نظارتی سازمانی ستادها کمک کند و یک مدیر کل منطقه دیگر احساس تداخل کاری و جرات گفتن معایب را پیدا میکند.
4_کار یک مقام مسئول عالی رتبه کاری نیست جز پازلی از کارهای ردههای مدیریتی پایین دست او ؛ لذا هنگام چیدمان به خطای یک قطعه از پازل؛ کل تصویر چیدمان شده بهم میریزد آن وقت است که باز باید بعلت نقص فهم ادراکی و یا عدم چیدمان مناسب مدیران پایین دستی آن مقام که از بالا به همه سازمان احاطه دارد پاسخگو باشد.
5_وقتی در پی بروز مشکل ردههای بالا پاسخگو باشد، ضعیف کشی و انداختن گناه بر گردن فردی که هیچ ابزار کنترلی و مسوولیتی نداشته، برچیده می شود ،وجدان کاری از راس تا ذیل جاری می گردد و کل سازمان یک پارچه بدنبال رفع و شناسایی نواقص می گردد ،پایتخت نشینی مدیران کل کاهش و سرکشی و بازدید از زیر مجموعه ها و بازرسی مدیریتی افزایش یافته و سبب پویایی سازمانها میشود.
6-هنگام بروز حوادث باید بالا ترین رده استعفا دهد تا هم بدانند در قبال دریافت حقوق های نجومی وداشتن صدها امتیاز ؛باید آماده پاسخگویی باشند تا همه بفهمند حقوق و مزایای ایشان در مقابل انتظارات است،داشتن اختیار و امتیاز و در مقابل پاسخگویی است درست در همین جا است که نیاز سپردن مسئولیت به نخبگان را روشن می سازد.
7_در هنگام بروز حوادث وحشتناکی که سبب خسارات جانی می شود نه شعار و نه بیمه و نه عذرخواهی مدیران میانی و نه توبیخ سخت مسبب که اکثرا به پای کارگران مینویسند هیچ کدام نمیتوانند سبب کنترل بحران و تسلی خاطر بازماندن حادثه شود بلکه استعفا و عذرخواهی بالاترین رده ها است که می توانند کمی سبب تسلی خاطر بازماندگان و اعتماد به پیگیری مقامات در جلوگیری از حوادث مشابه است و عمل به قولهای داده شده را بهمراه داشته باشد.
آری در کشورهای دیگر برای حوادث و کم کاریهای و تخلف های بسیار کوچک هم مسئولین بنا به مطالبه مردم و افکار عمومی مجبور به عذرخواهی و استعفا و سپس محاکمه میشوند. آیا در کشور ما این فرهنگ لازم جاری خواهد شد.
چند وقتی است هنگام بروز حوادث کوچک یا بزرگ یک مطالبه عمومی در کشور آن هم با الگوگیری از کشورهای پیشرفته مبنی بر استعفای بالاترین ردهها، وزیر یا معاونین و عذرخواهی آنها ایجاد شده است، آیا این مطالبه به حقی است؟ به نظر میرسد به دلایل متعدد از جمله موارد زیر میتواند این مطالبه افکار عمومی درست و به حق باشد:
1-وقتی در یک حادثه که مقصر آن یک خطای انسانی یا هر چیزی دیگر در پایین دست بوده ولی بالاترین رده مجبور به استعفا شود این نشان میدهد که زنجیره اهمیت کاری را به سطح جامعه و سطح سازمان کشاندهایم، آن وقت است که مثلا یک سوزنبان هنگام تعویض پست در یک منطقه دور، اهمیت شغل خود را هم وزن ماندگاری یا عزل یک وزیر فرض میکند و این حس سبب میشود تا او با چشم بازتر و انگیزه بیشتر به کار خود بنگرد آن وقت است که او و امثال او در هر رده شغلی حس میکند بیتوجهی به کارشان یعنی بیتوجهی عالیرتبه ترین مقام مسئول آن سازمان است پس باهمه وجود کار خود را به درستی انجام خواهد داد و مفهوم مسولیت همگانی روشنتر میشود .
2- فجایع قبلی از آلودگی هوا گرفته که باعث مرگ و میر هموطنان میشود تا حوادث جادهای و از مشکلات کارتنخوابها تا آتش سوزی های پالایشگاهی، از حادثه کشته شدن چند نفر در مجتمع فولادی گرفته تا عدم مدیریت صحیح منابع آبی از دامن زدن به برگزاری کنسرت تا جلوگیری از سخنرانی از فساد های میلیاردی تا قول های بی سرانجام مسولین که بگذریم در خصوص این حادثه تاسف آور و فاجعه اخیر که بعلت توقف یک قطار و برخورد قطار از رسیده راه رخ داده اولین چیزی که بعد از خطای انسانی مورد سوال است اینکه چرا سیستم ATC در قطارها نصب نشده است؟ سیستمی که هوشمندانه سرعت و فاصله قطار به صورت متمرکز مدیریت می کند و موجب میشود با کنترل اتوماتیک احتمال وقوع سوانح به حداقل ممکن برسد .اما با بررسی اخبار مشخص می شودکه اتفاقا در همین مسیر این سیستم با حضور معاون اول رئیس جمهور و وزیر راه و شهرسازی و مدیر عامل راه آهن در سال 1393 به بهرهبرداری رسیده که باید پرسید چرا این سیستم هوشمند پیشرفته درست سر بزنگاه عمل نکرده ؟این مسئله می تواند چند دلیل داشته باشداین که این افتتاح سیستم همانند برخی افتتاح های ناتمام دیگر بوده و یا خرید تکنولوژی درست و با کیفیت از یک شرکت معتبر انجام نشده و یا تبلیغات زرد بوده و یا یک کلاهبرداری که اتفاقا در هر 4 مورد؛ ربطی به سوزن بان ندارد و در همین جا است که باید بالاترین رده ی حاضر در افتتاح این پروژه بعلت عدم صداقت و یا عدم داشتن مهارت تشخیص سره از نا سره استعفا دهد و حتی محاکمه شود .
3_استعفای بالاترین رده هنگام حوادث میتواند به قوه نظارتی سازمانی ستادها کمک کند و یک مدیر کل منطقه دیگر احساس تداخل کاری و جرات گفتن معایب را پیدا میکند.
4_کار یک مقام مسئول عالی رتبه کاری نیست جز پازلی از کارهای ردههای مدیریتی پایین دست او ؛ لذا هنگام چیدمان به خطای یک قطعه از پازل؛ کل تصویر چیدمان شده بهم میریزد آن وقت است که باز باید بعلت نقص فهم ادراکی و یا عدم چیدمان مناسب مدیران پایین دستی آن مقام که از بالا به همه سازمان احاطه دارد پاسخگو باشد.
5_وقتی در پی بروز مشکل ردههای بالا پاسخگو باشد، ضعیف کشی و انداختن گناه بر گردن فردی که هیچ ابزار کنترلی و مسوولیتی نداشته، برچیده می شود ،وجدان کاری از راس تا ذیل جاری می گردد و کل سازمان یک پارچه بدنبال رفع و شناسایی نواقص می گردد ،پایتخت نشینی مدیران کل کاهش و سرکشی و بازدید از زیر مجموعه ها و بازرسی مدیریتی افزایش یافته و سبب پویایی سازمانها میشود.
6-هنگام بروز حوادث باید بالا ترین رده استعفا دهد تا هم بدانند در قبال دریافت حقوق های نجومی وداشتن صدها امتیاز ؛باید آماده پاسخگویی باشند تا همه بفهمند حقوق و مزایای ایشان در مقابل انتظارات است،داشتن اختیار و امتیاز و در مقابل پاسخگویی است درست در همین جا است که نیاز سپردن مسئولیت به نخبگان را روشن می سازد.
7_در هنگام بروز حوادث وحشتناکی که سبب خسارات جانی می شود نه شعار و نه بیمه و نه عذرخواهی مدیران میانی و نه توبیخ سخت مسبب که اکثرا به پای کارگران مینویسند هیچ کدام نمیتوانند سبب کنترل بحران و تسلی خاطر بازماندن حادثه شود بلکه استعفا و عذرخواهی بالاترین رده ها است که می توانند کمی سبب تسلی خاطر بازماندگان و اعتماد به پیگیری مقامات در جلوگیری از حوادث مشابه است و عمل به قولهای داده شده را بهمراه داشته باشد.
آری در کشورهای دیگر برای حوادث و کم کاریهای و تخلف های بسیار کوچک هم مسئولین بنا به مطالبه مردم و افکار عمومی مجبور به عذرخواهی و استعفا و سپس محاکمه میشوند. آیا در کشور ما این فرهنگ لازم جاری خواهد شد.